<-BlogTitle-> <-BlogDescription-> موضوعات پيوندها
صفحات وبلاگ امکانات جانبی <-BlogCustomHtml-> | ||
6 - نماز ظهر عاشورا به هنگام ظهر، یکى از یاران امام علیه السلام به نام ابوثمامه صیداوى ، آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر کرد. امام حسین علیه السلام که به نماز اهمیت ویژه اى مى داد، دستور داد که جنگ را متوقف کرده و همگى به نماز پردازند.پیشنهاد امام حسین علیه السلام مورد موافقت دشمن قرار نگرفت و آنان هم چنان به نبرد خود ادامه مى دادند. امام حسین به ناچار، یکطرفه جنگ را متوقف کرد و با یاران اندک خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ویژه زمان جنگ ) به جاى آورد. یاران آن حضرت دو دسته شده ، دسته اى به نماز امام علیه السلام اقتدا کرده و دسته اى دفاع مى نمودند. اما دشمنان هیچ گونه ترحمى به امام علیه السلام و نمازگزاران نکرده و با رها کردن تیر، آنان را هدف قرار مى دادند. برخى از مدافعان امام حسین علیه السلام ، دشمن را از اطراف نماز گزاران پراکنده کرده و برخى دیگر خود را سپر تیرها قرار داده و مانع رسیدن آنها به وجود امام حسین علیه السلام مى شدند. سعید بن عبدالله حنفى ، از جمله آنانى بود که خود را سپر امام علیه السلام قرار داد. وى هر تیرى که به جانب امام حسین علیه السلام مى آمد، خود را سپر آن مى کرد و آن قدر در این راه ایستادگى کرد تا نماز امام علیه السلام به پایان رسید. در آن هنگام به زمین افتاد و به شرف شهادت نایل آمد. علاوه بر زخم شمشیر و نیزه ، از بدن این شهید دلاور، تعداد سیزده چوبه تیر یافتند.(4)
7 – شهادت سایر یارانپس از نماز، یاران امام حسین علیه السلام روحیه رزمى تازه اى یافته و به سوى دشمن هجوم آوردند. تمام یاران امام علیه السلام ، از جمله جوانان برومند بنى هاشم و فرزندان ، برادران ، برادرزادگان ، خواهر زادگان و عموزادگان آن حضرت به جهاد و دفاع پرداخته و به شهادت رسیدند.نبرد دلاور مردانى چون زهیر بن قین ، نافع بن هلال ، مسلم بن عوسجه ، حبیب بن مظاهر، حر بن یزید و بریر بن خضیر از میان یاران امام حسین علیه السلام و شیرمردانى چون على اکبر علیه السلام ، عباس بن على علیه السلام ، قاسم بن حسین علیه السلام و عبدالله بن مسلم علیه السلام از جوانان بنى هاشم به یاد ماندنى و فراموش نشدنى است .نبرد هر یک از آنان ، لرزه اى در ارکان سپاه کفر به وجود آورد و شهادت آنان تاثیر شکننده اى در وجود مبارک امام حسین علیه السلام پدید آورد.به طورى که آن حضرت هنگامى که تنها شد و یک تنه با دشمن نبرد مى کرد، به یاد یاران شهید خود مى افتاد و گاهى به سوى آنان نظرى مى افکند و آنان را یارى مى طلبید و مى فرمود: اى عباس ، اى على اکبر، اى قاسم ، اى زهیر، اى حر کجایید؟
8 – مبارزه و شهادت امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام پس از آن که همه یاران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خیمه اى گرد آورد و آنان را تسلى و دلدارى داد و به صبر و شکیبایى سفارش نمود و با قلبى شکسته از آنان خداحافظى کرد.آن حضرت ، فرزندش امام زین العابدین علیه السلام را که در بیمارى سختى به سر مى برد، جانشین خویش قرار داد و با او نیز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گردید. امام حسین علیه السلام به تنهایى ، ساعاتى چند با دشمن مبارزه کرد و به هر طرف حمله مى کرد گروهى را به هلاکت مى رسانید.هرگاه براى آن حضرت فرصتى به دست مى آمد، به خیمه ها بر مى گشت و با حضور خود، کودکان و زنان بى پناه را تسلى مى داد و بار دیگر با آنان خداحافظى مى کرد. شاید مقصود آن حضرت از تردد میان خیمه و میدان نبرد، براى آمادگى بیشتر بازماندگانش براى پذیرش شهادت آن حضرت بود. در یکى از خداحافظى ها، فرزند شیرخوار خود را جهت سیراب کردنش به سوى دشمن آورد و از آنها تقاضاى آب براى فرزند شیرخوار خود کرد، ولى سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرزند شش ماهه او رحم نکرد و با هدف تیر قرار دادنش ، وى را در آغوش پدر غرقه به خون کرد.امام حسین علیه السلام بدن غرقه به خون على اصغر علیه السلام را به خیمه برگرداند و بار دیگر به مبارزه پرداخت . آن حضرت ، زخم هاى فراوانى را در میدان مبارزه متحمل شد، تا آن که بر اثر کثرت جراحات به زمین افتاد.در آن حال نیز دشمنان رهایش نکرده و با ابزارهاى گوناگون ، از جمله تیر، نیزه ، شمشیر و سنگ بر بدنش ضرباتى وارد آوردند.سرانجام ، آن حضرت تاب و توان از کف داد و بر خاک گرم کربلا بر زمین افتاد و آماده مهمانى خدا گردید.شمر بن ذى الجوشن ، با قساوت تمام به سوى بدن خونین آن حضرت رفت ، در حالى که رمقى در بدن شریفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد و سر بریده را به خولى اصبحى تحویل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند.
ب – پس از شهادت امام حسین علیه السلام:
دشمنان اهل بیت پس از شهادت جان سوز امام حسین علیه السلام و یارانش ، دست از جنایات خویش برنداشتند، بلکه در این روز غم آلود جنایت هاى دیگرى مرتکب شدند که به اختصار بیان مى کنیم :
1 - غارت خیمه هاسپاه عمر بن سعد، به ویژه دسته نابکار شمر، پس از شهادت امام حسین علیه السلام به خیمه هاى آن حضرت یورش برده و خیمه ها را غارت کردند و چهارپایان ، لباس ها، صندوق ها، اسلحه ها و خوراکى ها را به یغما بردند. آنان ، حتى حریم اهل بیت علیه السلام را مراعات نکردند و زیور و لباس هاى زنان را از آن ها ستاندند، به طورى که زنان اهل بیت علیه السلام به عمر بن سعد پناهنده شده و از شدت جنایت کارى شمر و گروه نابکارش شکایت کردند و عمر بن سعد به ظاهر، دستور داد که از غارت خیمه ها دست بردارند.( 5) از حمید بن مسلم روایت شد: به اتفاق شمر بن ذى الجوشن و گروهى از پیادگان ، از خیمه ها گذشتیم تا به على بن الحسین علیه السلام رسیدیم که از شدت بیمارى از هوش رفته بود. همراهان شمر گفتند: که این بیمار را هم بکشیم ؟من گفتم : سبحان الله چه بى رحم مردمید شما. آیا این کودک ناتوان را هم مى خواهید بکشید؟ همین بیمارى که بر او عارض شده ، او را کافى است . به هر طریقى بود آنان را از کشتن على بن الحسین علیه السلام بازداشتم ، ولى آن بى رحم ها پوستى را که آن حضرت بر آن خفته بود بکشیدند و به یغما بردند.(6)
2 – آتش زدن خیمه ها شمنان پس از غارت خیمه ها و به یغما بردن دارایى ها و اشیاى موجود بازماندگان ، خیمه ها را به آتش کشیدند. در این هنگام ، کودکان و زنان بى سرپرست ، از خیمه ها بیرون آمده و به بیابان هاى اطراف گریختند.راوى گفت : پس از غارت خیمه ها، آن ها را آتش زدند و بانوان مکرمات با سر و پاى برهنه در حالى که لباس هاى ایشان را ربوده بودند، از خیمه ها بیرون ریختند و صدا به شیون و گریه بلند نمودند و در حال خوارى به اسیرى رفتند.( 7)
3 - تاختن اسب بر پیکر شهیدان عمر بن سعد خطاب به سپاه خود گفت : چه کسانى آمادگى تاختن اسب بر کشتگان را دارند؟ ده نفر از آنان اعلام آمادگى کردند که از آن جمله بودند: اسحاق بن حیاة حضرمى ، احبش بن مرثد و اسید بن مالک .این عده پس از نعل بندى اسبان خویش بر پیکر شهیدان کربلا، از جمله اباعبدالله الحسین علیه السلام اسب تاختند و پیکرهاى پر از جراحت و بى سر شهیدان را در هم شکستند.(8) این گروه نابکار وقتى برگشتند، در نزد عبیدالله بن زیاد براى گرفتن جایزه خیانت و جنایت خویش ، از کار خود چنین تعریف کردند: نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بکل یعبوب شدید الاسر؛ ما کسانیم که بر بدن حسین و یارانش اسب راندیم به حدى که استخوانهاى سینه آنان را در زیر سم ستوران چون آرد نرم کردیم !عبیدالله بن زیاد، اعتنایى به آن ها نکرد و دستور داد که جایزه اندکى به آنها بدهند. این عده پس از قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى (در سال 66 ه .ق در کوفه به سزاى اعمالشان رسیدند. به دستور مختار دست و پاى آنان را با میخ هاى آهنین بر زمین کوبیدند و بر بدنشان آن قدر اسب دوانیدند که پیش از هلاکت شدنشان اعضا و اجزاى بدنشان از هم جدا شد.(9)
4 - ارسال سر مقدس امام حسین علیه السلام به کوفه عمر بن سعد در عصر عاشورا براى خوش خدمتى بیش تر و اعلام وفادارى به عبیدالله بن زیاد و خاندان بنى امیه ، دستور داد سر بریده امام حسین علیه السلام را با شتاب به کوفه ببرند و عبیدالله بن زیاد را از پایان یافتن غائله کربلا با خبر گردانند.
ماموریت رساندن سر مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام با خولى بن یزید اصبحى و حمید بن مسلم بود. آنان شب به کوفه رسیدند. در آن هنگام دارالاماره نیز بسته بود. به همین جهت شب را در خانه خویش گذرانده و بامداد روز یازدهم سر مقدس امام حسین علیه السلام را نزد عبید الله بردند.
سرهاى دیگر شهیدان را پس از بریدن و شست و شو دادن ، میان سرکردگان جنایت کار تقسیم کردند تا نزد عبیدالله برده و پاداش بگیرند و بدین وسیله به وى نزدیک شوند.(10)
برچسب : نویسنده : محمد رضا ربیعی asd2 بازدید : 493